سلام به خدای سبحان

این مهربونی تو بود و رحمت تو بود که باعث شد با تمام بیمعرفتی هام

بازم تو صف باشم هرچند که هزاران بار عهد شکستم

خدایا این چه سفری هست که خودم هم نمیدونم

چرا دارم تو مسیرش قدم برمیدارم

به شوق تو رفتم اما حضور آدمهای دیگه که اطرافم

هستند نمیزاره باهات درد و دل کنم

درد و دلی که هوای دل ابری من رو بارونی کنه

و نفس به زور بکشم و از ته دل صدات کنم

راستی میدونی امروز به شوق تو برگشتم

دق کردم از بس جلو اشکام رو گرفتم

کارم شده بود نفس عمیق کشیدن تا کسی

چشمای بارونیم رو نبینه

خدایا سخته جلو اشکات رو بگیری

و هرچی اشکه بریزی تو دلت

اما خودت میدونی که با چی زنده ام

با همین اشکام

با همین عاشقانه هام

با همین درد و دل کردن با تو

و اینکه یه دفعه ای بغضم بترکه و دست نوازشت رو

بکشی رو سرم و بغلت کنم

گاهی وقتا هم که دلم تنگ تو میشه حافظ میخونم

و کلی مرحم دلم میشه

مخصوصا این بیت شعر که میگه

هرکه آمد به جهان نقش خرابی دارد/در خرابات بگویید که هشیارکجاست

خدایا بزار یه کم باهات رک باشم

تورو به نور چشم فاطمه ی زهرا تنهام نزار

تمنای دلم رو خریدار باش

تورو خداااااا

تورو خداااا

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[+] نوشته شده توسط maryam در 20:43 | |